مادر

ساخت وبلاگ

امروز برای چند دقیقه با خودم تصور کردم که مادر شدم و در نهایت به قدری به وجد آمدم که تا به حال این اندازه شعف را تجربه نکرده بودم. گفتم تجربه یادم آمد. من حدودا یک ماه پیش یا شاید هم بیشتر به این نتیجه رسیده بودم که همه‌ی تجربیات زندگی برای من تمام شده و دیگر حسی برای تجربه کردن ندارم حتی اگر چیز جدیدی هم تجربه کنم حسش مشابه حس های  قبلیست یا مخلوطی از آن‌ها مثل تناژ رنگ‌های ترکیبی مثل سبز، صورتی و بنفش. دنیا برایم خاکستری شده بود ( که البته هنوزم هست) اما خواستم به خودم فرصت بدم واسه همین رفتم نعمت‌آباد. بوی نعمت‌آباد رو تا حالا تو خاطرم نداشتم و شبیه به هیچ بوی دیگه ای نبود. حالا یه بذر کوچیک تو دلم جوونه زده. انگار هنوز میتونم دوباره کشف کنم، تجربه کنم و حس کنم :)

غلط کردی...
ما را در سایت غلط کردی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shouka بازدید : 91 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 2:44